English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
air space U قشر هوای دیوار خالی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
partition wall U دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
plenum method U طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts U دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
counter fert U دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
murage U مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
common wall U دیوار تقسیم دیوار جلوگیری از اتش سوزی
blankest U 1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
blank U 1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
turbocharger U گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
retaining wall U دیوار نگهبان دیوار محافظ
turbojet U توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
vacancy U محل خالی جای خالی
vacancies U محل خالی جای خالی
effluvium U پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
manspace U جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
adjacent U نزدیک دیوار به دیوار
air blast U هوای دم
petticoatsfever U هوای زن
moist air U هوای تر
out of doors U در هوای ازاد
the open U هوای ازاد
out of door U در هوای ازاد
heavy weather U هوای خراب
queen's weather U هوای باز
open air U در هوای ازاد
In the open air. U در هوای آزاد.
temperate climate U اب و هوای معتدل
secondry air U هوای ثانویه
raininess U هوای بارانی
stable air U هوای پایدار
marsh malaria U هوای مردابی
emergency air U هوای اضطراری
foul weather U هوای نامساعد
drippy U هوای گرفته
dead air U هوای راکد
passion U هوای نفس
compressed air U هوای متراکم
compressed air U هوای فشرده
circulationg air U هوای در گردش
carburetor air U هوای کاربراتور
broken weather U هوای بی قرار
blast roasting U تشویه با هوای دم
air breathing U هوای تنفسی
agglutinant U هوای التیام
exhaust air U هوای خروجی
forced draft U هوای با فشار
foul weather U هوای خراب
swelter U هوای گرم
sweltered U هوای گرم
swelters U هوای گرم
marine climate U اب و هوای دریایی
low air pressure U فشار هوای کم
liquid air U هوای مایع
intake air U هوای ورودی
humid air U هوای شرجی
humid air U هوای نمناک
hot blast U هوای دم داغ
heavy weather U هوای طوفانی
adverse weather U هوای نامساعد
air U هوای دم هوا
aired U هوای دم هوا
airs U هوای دم هوا
outdoorsy <adj.> U عاشق هوای آزاد
lower U هوای گرفته وابری
cooling air U هوای سرد کننده
cooling blower U دمنده هوای سرد
tire pressure U فشار هوای لاستیک
owl light U هوای گرگ و میش
out door court U زمین هوای ازاد
mouthpiece U لوله هوای غواص
mouthpieces U لوله هوای غواص
lowered U هوای گرفته وابری
lowering U هوای گرفته وابری
tire inflation U فشار هوای لاستیک
bleed air U هوای کمپرس شده
blow cold U هوای سرد دمیدن
dusk U هوای گرگ ومیش
blow hot U هوای گرم دمیدن
saturated air U هوای اشباع شده
caisson foundation U پی سازی با هوای فشرده
choke damp U دم :هوای ته چاه یاکان
secondary airflow U جریان هوای فرعی
lowers U هوای گرفته وابری
open exercise U ورزش در هوای ازاد
oh what a nasty weather U چه هوای کثیفی است
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
acclimates U به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimating U به اب و هوای جدید خو گرفتن
blasts U هوای دم کوره بلند دم
blast U هوای دم کوره بلند دم
intake air heater U گرمکن هوای ورودی
intake air U هوای مکیده شده
forced draft U هوای تحت فشار
hot blast main U هدایت هوای دم داغ
hot blast cupola U کوپل هوای گرم
fair weather U دارای هوای صاف
liquid air U هوای مایع شده
acclimated U به اب و هوای جدید خو گرفتن
mouthguard U لوله هوای غواص
torchlight U هوای گرگ ومیش
effulge U برق هوای باز
twilight U هوای گرگ ومیش
warm front U جبهه هوای گرم
warm fronts U جبهه هوای گرم
lour U هوای گرفته وابریwerewolf
liquid air container U مخزن هوای مایع
free living U تسلیم هوای نفس
heatwaves U موج هوای گرم
air compressor U هوای فشرده ساز
air tank U کپسول هوای غواصی
cold spell or cold snap <idiom> U یک جعبه هوای سرد
ego trip U تسلیم به هوای نفس
cold front U جبهه هوای سرد
heatwave U موج هوای گرم
heatwave U هوای گرم طولانی
cold fronts U پیشان هوای سرد
cold front U پیشان هوای سرد
heatwaves U هوای گرم طولانی
Beautiful music ( weather ) . U موسیقی ( هوای ) قشنگ
ego trips U تسلیم به هوای نفس
cold fronts U جبهه هوای سرد
sidewinder U موشک هوا به هوای سایدویندر
brisk air U هوای خنک و فرح بخش
acclimation U اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
sensualize U پیروی از هوای نفس کردن
sensualist U پیرو هوای نفس واحساس
smog U هوای الوده به دود وبخار
acclimatization U توافق بااب و هوای یک محیط
self will U خود رایی هوای نفس
acclimatization U عادت کردن به هوای کوهستان
caliduct U پخش کننده هوای گرم
storm door U درب عایق هوای توفانی
Keep an eye on things. U هوای کاررا داشته باش
To have a fancy for something . U هوای چیزی را درسر داشتن
To cherish a desire for something . U هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
fair-weather U خوب هنگام هوای صاف
thermostat U تنظیم کننده هوای سرد
terrestrial environment U وضع عوارض و اب و هوای زمین
heaving U رقص ناو در هوای طوفانی
inclement weather U هوای بسیار سرد یا طوفانی
thermostats U تنظیم کننده هوای سرد
air lift U دستگاه ابکش با هوای فشرده
acclimatation U توافق بااب و هوای یک محیط
thermal target U هوای گرم بالارونده برای بالون
She has a craving to travel . U دلش هوای سفر کرده است
Make sure the statuette doesnt topple over . U هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
The sun is all the more welcome. In this cold weather. U دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
Sea [mountain] air makes you hungry. U هوای دریایی [کوهستانی] گشنگی می آورد.
out door U صحرایی در هوای ازاد انجام شده
velocity stacks U لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
Today's weather is mild by comparison. U در مقایسه هوای امروز ملایم است.
surfboat U قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
swim bladder U کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
to weather something in winter U چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
airspeed U سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
airspeeds U سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
The room is stuffy . U هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
genie U موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
The room is stuffy. U هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
genies U موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
falcons U موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
sparrows U نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
stationary front U جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
sparrow U نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
williwaw U جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
k valve U شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
falcon U موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
humidor U صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
wall-to-wall U از دیوار به دیوار
face wall U دیوار بر
counter-scrap U دیوار
f. with the woll U دیوار
fence U دیوار
enclosure wall U دیوار بر
fences U دیوار
bulwarks U دیوار
partitions U دیوار
bulwark U دیوار
partition U دیوار
curtains U دیوار
cope U سر دیوار
alignment frontage U بر دیوار
walls have ears U دیوار
wall U دیوار
wellhead U سر دیوار
bulkhead U دیوار
walls U دیوار
bulkheads U دیوار
coping U سر دیوار
tartar U نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
priming U پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
williwa U وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
tartars U نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
pneumatic disatch U بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
cruise valve U سوپاپ ازادکننده هوای گرم بطور مرتب در پرواز
front wall U دیوار جلو
sonic boom U دیوار صوتی
bearing wall U دیوار بارگیر
sonic booms U دیوار صوتی
bearing wall U دیوار باربر
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com